ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
پاییز
کم کم
از کوچه پس کوچه های شهرمان بیدار میشود
من بچه مدرسه ای که گذاشتم اتوبوس بی من برود
تا پاییز را قدم بزنم....
باد
مو
باد
خش خش
باد
باد
باد
من
ایستاده
شیدا...
و کسی نبود که این حس خوب را برایش آواز کنم....
نشسته
روی صندلی پارک...
چقدر دلم یک «چیز» میخواهد
که نیست....!
برای نیستی ها...
برای تنفر ها...
برای مامان...
برای درد های مضاعف...
برای این هیفده سالگی عنق...
برای بابای رو به انتها که دوستش داشتم...
برای
برای
برای خودم
گریه کردم....
با چشم های قرضی که مستقل تر از من بودند....
مامان زنگ میزند:
بوق بوق بوق...
برمیگردم
بدون چشم هایم....
جایشان میگذارم به وقت باران،در مکان عطش....
شاید این اشک ها
زاینده رود را زاینده رود کند....
.
.
.
.
پی نوشت های بی ربط:
+شهرام ناظری چقدر خوب است...
+بانو مرضیه که اوج میگره
چشم هام به طور مستقل بسته میشه...!
+آه شجریان ها.....راه دشوار شجریان بودن...
+چقدر کفش های قرمزم را احساس میکنم...!
+چطور یک آدم میتونه
صرفا کامنتش را در وبلاگی جا بگذاره و بره!؟
من پیگیرانه کامنتم را دنبال میکنم
شاید جوابی گرفته باشم....!
+یکسوال فنی....!!!
فونتم چطوره...؟!
میزونه؟!
کوچیکه؟!
بزرگه؟!
درهم برهمه؟!
آخه من همیشه با موبایلم پست میذازم....
+میشه معنای ادبیات زنانه رو برام توضیح بدی؟!
نمیدونی چقدر درگیرم کردی با این کلمه!!!!
شانار عزیز نمیدونم این چیزایی که نوشتی چیه ولی خیلی قشنگن.شاید شعر نو باشن که اگه باشن من با تمام وجود بهت حسودی میکنم!من هیچوقت نتونستم شعر بگم:(
همیشه در نظرم 17 سالگی من یه سال مقدسه.همیشه 17 در نظرم یه عدد مقدسه
لطفا به خاطر من که همیشه 17 رو عاشقانه خوب میدونستم این 17سالگی عنق رو به یه لبخند کشدار تبدیل کن.
من هیچوقت نمیخوام دخترها 17 سالگی های بدی داشته باشن
وجوج جان
اینها شعر نیستن و منم هیچوقت شاعر نبودم در حالی که دوست داشتم همیشه شاعر باشم...
اینها تمام احساسات من در یک روز بود که توی کلمه ها جاریشون کردم...
من این هیفده سالگی عنق رو گاهی با تمام وجودم دوستش دارم و محکم در آغوشش میکشم
ولی گاهی با هم به مشکل برمیخوریم و من مجبورم چندتا فحش و لگد نثار هیکل مبارکش بکنم!!!
واقعیتش اینه که این هیفده سالگی رو دوست دارم....
سلام :)
دلم برات تنگ شده بود شانار
پاییز
مو
باد
بارون
بوی خاک و بارون تازه
چیزی که نیست و خواهد امد
+بالای سر اون زاینده رود هزار تا هزار تا دختر اگه جونشونو زار بزنن شاید یه امیدی بشه ...
+فونتتم خوبه
+ادبیات زنانه
اگه علمی میخوایش تو نورمگز یه چیزایی راجع بهش هست
اصلا یه بحثی دارن که ایا ادبیات و زبان زنانه ای وجود داره یا نه
و اگه وجود داره چه ویژگی هایی داره وفلان ...
میدونستی هروقت سر میزنی بهم حس خوب میاری؟!
من فقط می گم عالی بود
هفده ساله ی عنق که خودش را خالی کند این پست ایجاد میشود..فونتت میزونه..ادبیات زنانه را هم فقط زن ها میفهمند..! هفده سال به بالا ها..!