ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
باید که انتخاب کنم انتخاب را....
باید که انتخاب کنم انتخاب را....؟!
.
.
.
+چند پست از شعرهای فاطمه اختصاری خواهم گذاشت...
+چقدر فاطمه زن است....چقدر فاطمه بودن را میفهمم...!
پن بیربط:تنها کار هیجان انگیزمون بازارت رفتن بود کهبدتر حالم بد شد....!
پن بی ربط:یادم باشه درمورد بازارت بنویسم....
خودکار داشت روی ورق می نوشت: "مرگ"
با حوصله گره زده بودم طناب را...
هرکس سؤال داشت «چرا؟» می تواند از
دیوارهای خانه بپرسد جواب را...
این زن برای کشتنِ کابوس های خود
با گریه شسته حافظه ی تختخواب را...
خودکار می نوشت: «دمی فارغ از جهان...»
من توی جام ریخته بودم شراب را...
هر بار به سلامتی صبح می زدم
دیگر ولی نخواهم دید آفتاب را...
دیگر امیدِ آمدنِ هیچ زنده ای
بهتر نمی کند من و حال خراب را...
از جبر خسته، منتظر هیچ احتمال
باید که انتخاب کنم انتخاب را...!
.
.
.
پن: همونطوری با بغض....
Gahi az in shera be sot bara bazia befrest
Ama yadat nare sakhat nagiri be khodet
یادم می مونه..... :)