جمله جالبی بود.... سارتر یه کتابی داره به اسم خدا و شیطان... توش یه شخصیت زن هست به اسم کاترین... آدم گاهی وابسته هرجایی شدن میشه...گفتنش سخته باید احساس بشه...بجایی میرسی که هر جایی فقط چند هفته برات لذت بخشه این جای زندگی خیلی داغونه
شاید من الان توی همین نقطه ای که میگی قرار دارم....!
جمله جالبی بود....
سارتر یه کتابی داره به اسم خدا و شیطان... توش یه شخصیت زن هست به اسم کاترین... آدم گاهی وابسته هرجایی شدن میشه...گفتنش سخته باید احساس بشه...بجایی میرسی که هر جایی فقط چند هفته برات لذت بخشه
این جای زندگی خیلی داغونه
شاید من الان توی همین نقطه ای که میگی قرار دارم....!
مشکل گذاشتن و رفتن در مقصدی است
که دوباره همین بی کسی است
و دوباره همین ماجراست
که در آنجا هم کسی نیست که بشود سر بر شانه اش گذارد و آرام گرفت
مشکل اینه وقتی تعلق به جایی نداری ،وقتی در واقع جایی نیستی پس کجا رو باید ول کنی و بری....؟!
فقط فکر کن..خب؟
اگه بخوام فکر کنم دیوونه میشم!